loading...
خدایا خودمونیم , انگار خاک کم اوردی یه سری ادما رو با لجن ماست مالی کردیاااا
Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 58 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (1)

 

اومدم بنویسم خیلی شبیه حیوونها هستی اما …

وقتی یاد نجابت اسب افتادم

وقتی یاد وفاداری سگ و اون نگاه مهربونش افتادم

وقتی یاد نهنگ افتادم که به جفتش تا آخر عمرش وفادار می مونه

وقتی یاد شیر افتادم که اگر گرسنه نباشه ، شکار نمی کنه

وقتی یاد قو افتادم که غرورش رو خیلی دوست داره

وقتی یاد مرغ عشق افتادم که بدون جفتش میمیره

به خودم گفتم خیلی نامردیه تو رو به حیوون تشبیه کنم

 

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 68 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

کاش ما آدما هم مثل گربه ها با چند لحظه بو کشیدن ،

میفهمیدیم که هر آشغالی ارزش وقت گذاشتن نداره . . .

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 62 یکشنبه 01 مرداد 1391 نظرات (2)

 

گریزانم از این مردم که با من 

به ظاهر همدم و یکرنگ هستند 

... ... ولی در باطن از فرط حقارت 

به دامانم دوصد پیرایه بستند 

از این مردم که تا شعرم شنیدند 

... به رویم چون گلی خوشبو شکفتند 

ولی آن دم که در خلوت نشستند 

مرا دیوانه ای بدنام گفتند 

دل من. ای دل دیوانه ی من 

که می سوزی از این بیگانگی ها 

مکن دیگر ز دست غیر فریاد 

خدا را. بس کن این دیوانگی ها را ...!!

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 70 یکشنبه 25 تیر 1391 نظرات (0)

خسته شدم از بس چشم به در دوختم

 نامه هام نداي دوست داشتنت رو ميدند

از بس اسمتو صدا کردم ديواره اسمتو بلد شدند

از بس گريه کردم اشکي براي چشمام نمونده

از بس داد زدم صدام گرفته تو رو روز و شب صدا

 مي کنم شايد روزي ببينمت شايد روزي حست

 کنم شايد بتونم ببوسمت

شايد روزي برات بميرم

 

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 51 چهارشنبه 10 خرداد 1391 نظرات (2)
مدتیــــست دلم شکســــته از همان جای قبلـی … !
کاش میشد آخر اسمــت نقطه گذاشت تا دیگر شــــروع نشوی … !
کاش میشـــــــد فریاد بزنم : ” پایــــــان ”
دلم خیـــــــلی گرفته اســـت …………..
اینجا نمیتـــــوان به کسی نزدیـــــــک شـــــــد …
آدمهـــا از دور دوست داشتــــنی ترنــــد … !
Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 75 شنبه 06 خرداد 1391 نظرات (1)
خدا به فرشته ها شعور داد بدون شهوت ،
به حیوان ها شهوت داد بدون شعور ،
و به انسان هر دو را ،
انسانی که شعورش بر شهوتش غلبه کند از فرشته ها بالاتر است ،
و انسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند از حیوان پـسـت تر

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 30 چهارشنبه 03 خرداد 1391 نظرات (1)

به درد هم اگر خوردیم قشنگ است

به شانه بار هم بردیم قشنگ است

در این دنیا که پایانش به مرگ است

برای هم اگر مردیم قشنگ است


Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 38 سه شنبه 02 خرداد 1391 نظرات (0)

پیش از این مردم دنیا دلشان درد نداشت هیچ کس غصه ی این که چه می کرد نداشت


گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی


روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت. هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت


 چشم سادگی از لطف زمین ، می جوشید. خودمانیم زمین این همه نا مرد نداشت


Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 26 دوشنبه 01 خرداد 1391 نظرات (1)

درخت رابطه به ما اخرش میوه داد


اسم این میوه تلخ اینه رفتن بی وداع


میفهممت عزیزم برات عظمش سخته


ولی در عوض خیالت از عشق تخته


یادت میاد اون روزی که زل زدی تو چشمم


بهم گفتی بیا این چهره منزوی رو بشکن


گفتی بپا تو افسردیگیات فرو نری


ببین تو از هر دورویی دوروتری


دیگه بسه این همه اشک بسه این همه ماتم


من بازیچه ای بودم تو دست این همه ادم


تو هم یکی از اونا که فکر نفع خودی


تو هم ادما رو میخوای واسه رفع کتی


من میدیدم ک با نگاهت تیک زدی


با یکی دیگه ، خب تو باشی میگذری؟


اینارو دیدم از تو ولی بازم لبامو دوختم


و توی اتیش سکوت شبام سوختم


من رفتم از کنارت چون که واسم یه 

اعتماد نموند نخواستم بازم بگذره


و من به بودن در کنارت وابسته تر بشم


بذار فقط چشمای من با عکست تر بشنذره



Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 37 دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 نظرات (5)

دوستی می گفت : 

خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند ... 

هم رشته ای داشتم که شیفته ی یکی از دختران هم دوره اش بود... 

هر وقت این خانم سر کلاس حاضربود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت: 

استاد همه حاضرند! 

و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، می گفت: 

استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده!!! 

در اواخر دوران تحصیل ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند... 

امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است : 

هیچ کس زنده نیست ... همه مردند !

                                 

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 44 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (1)
چرا با این که میدانم نصیب من نخواهی شد
عجب با تارو پود دل برایت خانه میسازم
همین امروز یا فردا تو را از دست خواهم داد
چگونه بگذرم از تو بگویم هرچه بادا باد.
ℒℴνℯ
میگن دلتنگی آخره دوست داشتنه به اندازه تمام دلتنگیهای دنیا دوستت دارم
ℒℴνℯ
تا حالا شده عاشق بشی ولی دلت نخواد بدونه؟؟؟؟
تا حالا شده تمام شب گریه کنی بدون اینکه بدونی چرا
دلت بخواد تا صبح بیدار بمونی ولی بدونی به جایی نمی رسی
تا حالا شده رفتنشو تماشا کنی ولی نخوای بره
بعد آروم تو دلت بگی دوست دارم اما نخوای بدونه
تا حالا شده.
ℒℴνℯ
هــر روز که از خواب بــیدار می شوم ،
می بینم هــنوز امروز است ؛
فــردا آرزوســت !
ℒℴνℯ
بعد از رفتنت دو چیز مرا گریاند !
یکی رفتن بی بهانه ات ،
ودیگری … ماندن بیهودۀ خودم ..
ℒℴνℯ
پنجره ی باران خورده ات را باز کن / چند سطر پس از باران / چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده / دلم برایت تنگ است بسیار
ℒℴνℯ
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست، حال دل از من نمیپرسی چرا حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست
ℒℴνℯ
بی وفا!!! این روزها نه مجالی برای دلتنگی دارم و نه حوصله ات را ولی با این همه، گاه گاهی دلم هوای تو را میکند
ℒℴνℯ
دلتنگی دلتنگی دلتنگی، دایه ی مهربان تر از مادر شده، آغوش گشوده بلعیده مرا، درست از ساعتی که رفتی، نخواهمش کی را باید ببینم؟
ℒℴνℯ
لبخند می زنم و او فکر می کند بازی را برده
و هرگز نمی فهمد با هر کسی رقابت نمیکنم
ℒℴνℯ
مهم نیست که بعداً چی میشه
مهم اینه که دیگه هیچی مثل قبل نمیشه
آدمــا رو به اندازه لیاقتشون دوست بدار و به اندازه ظرفیتشون ابراز کن .

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 26 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


تو که از اولشم جای من یکی دیگه توی قلبت بود

 نگو به من که تو هر کاری کردی درسته نگو حقت بود 

تو که اسمم  عشقم حسم قلبم دلتو کندی

 به چشمای منه ساده ی بی کسه تنها داری می خندی 

همیشه دروغ می گفتی واسه من میمیری

 بگو عاشقم نبودی تو که داری میری 

به خدا همش دروغه که منو دوس داری 

تو که روی قلبه من این جوری پا میذاری

 بگو این دروغ دوس داشتنیو این بارم 

باز بگو بی تو میمرم بگو دوست دارم 

من که این همه دروغ تو رو باور کردم

 یه دفعه دیگه بگو که بر می گردم 

تو که از اون همه حرف های که به تو گفتم چیزی یادت نیس 

تو که میذاری میری و من اینجا  میمونم با چشای خیس 

توی که از من گذشتن اسونه واست 

واسه بازیچت

 چی جوری بهم می گفتی 

که مثل قدیما عاشقت میشم 


Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 45 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

مردي باهوش برای حضار جوک تعریف کرد، حضار دیوانه وار خندیدند.

بعد از چند لحظه... دوباره همون جوک رو تعریف کرد.

 عده کمی از حضار دوباره خندیدند.

دوباره و دوباره همون جوک رو تعریف کرد .

زمانی که دیگه هیچ یک از حضار نخندید او لبخند زد و گفت:


وقتی که نمی تونید به یک جوک بارها بخندید؛


چطور برای یه مسئله بارها و بارها گریه می کنید؟

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 28 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

 

دیشب با دوستم رفته بودم رستوان.... روبروی ميز ما یه دختر پسر نشسته بودن که پسره پشتش به ميز ما


 بود،معلوم بود با هم دوست هستند،اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد.... قشنگ معلوم بود پسره عاشقه 


دخترست،دختره شروع کرد به آمار دادن،سرمو انداختم پایین....دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی

 

کردیم. خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم،با نگاهش قبول کرد!


بلند شدن ،پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخته ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت،براش


نوشته بودم ..... .....خیـــــــلی پستی.


Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 41 شنبه 16 اردیبهشت 1391 نظرات (1)


اگه تونستی به یکی خیانت کنی

 فکر نکن اون چقدر احمق هست

 به این فکر کن که چقدر بهت 

اعتماد داشته

Å₫ℰℊℏ∁ بازدید : 71 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

برای من نوشــته       گذشتــه ها گذشته     تمام قصه ها هوس بود

 برای او نوشــتم       برای تو هوس بود     ولی برای من نفـس بود

 کاشکی خبر نداشتــی       دیونه نگاتــم        یه مشت خاک ناچیز 

افتاده ای بزیر پاتم، کاشکی صدای قلبت

 نبود صدای قلبم  

کاشکی نگفته بودم تا جون دارم باهاتم

درباره ما
Profile Pic
زیادی صاف نباش ادما تو جادده های صاف بیشتر لایی میکشن
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 26
  • کل نظرات : 37
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 16
  • بازدید کلی : 618