به درد هم اگر خوردیم قشنگ است
به شانه بار هم بردیم قشنگ است
در این دنیا که پایانش به مرگ است
برای هم اگر مردیم قشنگ است
به درد هم اگر خوردیم قشنگ است
به شانه بار هم بردیم قشنگ است
در این دنیا که پایانش به مرگ است
برای هم اگر مردیم قشنگ است
پیش از این مردم دنیا دلشان درد نداشت هیچ کس غصه ی این که چه می کرد نداشت
گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت. هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت
چشم سادگی از لطف زمین ، می جوشید. خودمانیم زمین این همه نا مرد نداشت
درخت رابطه به ما اخرش میوه داد
اسم این میوه تلخ اینه رفتن بی وداع
میفهممت عزیزم برات عظمش سخته
ولی در عوض خیالت از عشق تخته
یادت میاد اون روزی که زل زدی تو چشمم
بهم گفتی بیا این چهره منزوی رو بشکن
گفتی بپا تو افسردیگیات فرو نری
ببین تو از هر دورویی دوروتری
دیگه بسه این همه اشک بسه این همه ماتم
من بازیچه ای بودم تو دست این همه ادم
تو هم یکی از اونا که فکر نفع خودی
تو هم ادما رو میخوای واسه رفع کتی
من میدیدم ک با نگاهت تیک زدی
با یکی دیگه ، خب تو باشی میگذری؟
اینارو دیدم از تو ولی بازم لبامو دوختم
و توی اتیش سکوت شبام سوختم
من رفتم از کنارت چون که واسم یه
اعتماد نموند نخواستم بازم بگذره
و من به بودن در کنارت وابسته تر بشم
بذار فقط چشمای من با عکست تر بشنذره
تو که از اولشم جای من یکی دیگه توی قلبت بود
نگو به من که تو هر کاری کردی درسته نگو حقت بود
تو که اسمم عشقم حسم قلبم دلتو کندی
به چشمای منه ساده ی بی کسه تنها داری می خندی
همیشه دروغ می گفتی واسه من میمیری
بگو عاشقم نبودی تو که داری میری
به خدا همش دروغه که منو دوس داری
تو که روی قلبه من این جوری پا میذاری
بگو این دروغ دوس داشتنیو این بارم
باز بگو بی تو میمرم بگو دوست دارم
من که این همه دروغ تو رو باور کردم
یه دفعه دیگه بگو که بر می گردم
تو که از اون همه حرف های که به تو گفتم چیزی یادت نیس
تو که میذاری میری و من اینجا میمونم با چشای خیس
توی که از من گذشتن اسونه واست
واسه بازیچت
چی جوری بهم می گفتی
که مثل قدیما عاشقت میشم
مردي باهوش برای حضار جوک تعریف کرد، حضار دیوانه وار خندیدند.
بعد از چند لحظه... دوباره همون جوک رو تعریف کرد.
عده کمی از حضار دوباره خندیدند.
دوباره و دوباره همون جوک رو تعریف کرد .
زمانی که دیگه هیچ یک از حضار نخندید او لبخند زد و گفت:
وقتی که نمی تونید به یک جوک بارها بخندید؛
چطور برای یه مسئله بارها و بارها گریه می کنید؟
اما هنوزم تو هستی انگار همین جا نشستی
انگار هستی هنوزم نگذشته حتی یک روزم
تو نمی دونی....
دیشب با دوستم رفته بودم رستوان.... روبروی ميز ما یه دختر پسر نشسته بودن که پسره پشتش به ميز ما
بود،معلوم بود با هم دوست هستند،اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد.... قشنگ معلوم بود پسره عاشقه
دخترست،دختره شروع کرد به آمار دادن،سرمو انداختم پایین....دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی
کردیم. خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم،با نگاهش قبول کرد!
بلند شدن ،پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخته ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت،براش
نوشته بودم ..... .....خیـــــــلی پستی.
زخم نامرد بدتر از زخم عقرب
پس بزن عقرب که دردش کمتر است
تعداد صفحات : 3